زندگاني و ويژگي شخصيتي شهيد مدرس:
1ـ اوان كودكي
2ـ روزگار تحصيل و تدريس
3ـ زمان شركت در كارهاي سياسي
4ـ ايام حبس و تبعيد تا زمان شهادت.
نكتة قابل توجه اينكه از آنجايي كه ممكن است نوشتة طولاني ومفصل خوانندگان را بيازارد، رعايت اختصار را مدنظر داشتهايم. ايناست كه در بخش بررسي زندگاني مرحوم مدرس بهطور خلاصهوار بهزندگاني ايشان و حوادث دوران تولد، تحصيل و مبارزات سياسي تازمان شهادت نظري گذرا ميافكنيم. البته لازم به ذكر است كه در بابمعرفي شخصيت ايشان خصايص و ويژگيهايي را نام برده و به آنپرداختهايم كه ميتوان در حوزه سياسي نيز از آنها استفاده برد. ازآنجا كه يكي از ملزومات حوزه سياسي، برخورد با قدرت، همكاريبا قدرت و يا... ميباشد، بنابراين تلاش كردهايم بيشتر به اين نوعويژگيها پرداخته شود.
در سال 1287 ه.ق. سيد اسماعيل يكي از سادات طباطباييساكن «سرابه» اردستان داراي پسري شد كه نام او را سيد حسنگذاشت. سيد حسن تا شش سالگي در كنار مادرش (خديجه) در هماندهكده سرابه ماند، ولي در سن شش سالگي سيد اسماعيل فرزندشسيدحسن را به شهرضا آورد و سيد حسن تا سن چهاردهسالگيمعلومات مقدمات عربي و فارسي را فراگرفت و در سن شانزدهسالگيبراي ادامه تحصيلات خود به اصفهان رفت. يعني در سال 1218ه.ق وارد اصفهان شد و به مدّت پنج سال تمام، علوم صرف، نحو،منطق و بيان را به پايان رسانيد و در سال ششم تحصيل، به امر پدرشازدواج نمود. مدرس پس از اتمام تحصيلات خود در اصفهان و دركمحضر دانشمندان و علماء بزرگ آن شهر، به قصد مجاورت ابيالائمهمولي' علي(ع) و ادامه تحصيل، به نجف مهاجرت كرد و در سال1311 ه.ق . وارد نجف شد. پس از ورود به نجف، به حضورحضرت آيةالله مرحوم ميرزا حسن شيرازي كه در آن زمان مرجعتقليد و پيشواي شيعيان جهان به شمار ميرفت، رسيد و به تحصيلمشغول شد.
مدرس پس از مدت هفت سال تحصيل مداوم و بدون وقفه بهدرجه اجتهاد نائل آمد و بنا به توصيه و تشويق مراجع و اساتيد بزرگحوزه جهت ارشاد و تدريس به اصفهان مراجعت نمود. بازگشتمدرس به اصفهان با دوران رشد و گسترش انقلاب فكري و اجتماعيملت ايران، يعني نهضت مشروطيت مقارن بود.
آري، مدرس فرزند يك واعظ از دهكدة كوچكي برميخيزد وباهوش و استعداد خويش راه تحصيل و مدارج ترقي را ميپيمايد و باعنايات الهي، يكي از تاريخسازان تاريخ معاصر ايران ميشود. اويكي از مردان بزرگوار تاريخ معاصر ايران و روحاني مبارز و مجاهددر عصر مشروطيت و پهلوي اوّل ميباشد كه هم داراي انديشههايبلند اجتماعي و سياسي است و هم اهل تلاش و مبارزه ميباشد.بنابراين در دو حوزه نظر و حوزه عمل گام برميدارد.
ميتوان ويژگيهاي شخصيتي مدرس را از لابهلاي آثارنويسندگان به اين صورت فهرست كرد كه سيد حسن مدرس، فردي بادرايت و اهل تقوا، تقدس، سادگي، بيباكي و شجاعت، بيگانهستيز(به خاطر امور و مقدرات كشور) و انسان برجستهاي در ميدانسياست، وطنخواهي بر پايه تفكر ديني و...، بود.
۱ـ مدرس و شجاعت
در باب شجاعت و بيباكي او ميتوان گفت آنچه در زندگيمدرس مهم است اين است كه او هيچ وقت نه دنبال منافع شخصي بودهو نه از ترس فلان شخصيت دست به كاري زده است. تهور و جسارتاو را ميتوان در نامهاي كه به احمدشاه مينويسد مشاهده كرد. اومينويسد:
«شهريارا خداوند دو چيز را به من نداده، يكي ترس و ديگري طمعو هركس با مصالح ملي و امور مذهبي همراه باشد من هم با اوهمراهم والاّ فلا.»
البته اين جمله شهيد مدرس فقط در حوزه نظر و شعار باقينميماند، بلكه در رفتار سياسي او هم نمود پيدا ميكند؛ چراكه مدرسدر طول زندگي خود هيچگاه به خاطر از دست دادن جا و مقام خودنهراسيد و عقيده درست خود را اگرچه مخالف صاحبان قدرت بود،قرباني نكرده و آن را اظهار و ابراز ميداشت.
به عنوان نمونه در مخالفت با جمهوري رضاخاني و مخصوصاً درمخالفت با اعتبارنامه نمايندگان دوره پنجم در سال 1303-1302 درمخالفتي كه با اعتبارنامههاي بعضي از نمايندگان ميكند، وقتي «تدين»در مقابل مدرس قرار ميگيرد و ميگويد مدرك بدهيد. مدرس ميگويد
«من اظهارعقيدهام را ميكنم شما هم رأي بدهيد... بنده عقيدهام رااظهار ميكنم و لو مخالف با تمام افراد روي زمين باشد.»
به خاطر اين نترسي و شجاعت او است كه ملكالشعراي بهار او رامرد عجيب ميخواند و ميگويد:
«... اين مرد عجيب سيدحسن مدرس بود. به تهران آمد و در مجلسدوم جزء حزب اعتدال بود و در بين مجلس دوم و سوم درديكتاتوري ناصرالملك در يكي از مجالس عمومي كه دولت ونايبالسلطنه به منظور سياسي تشكيل داده بودند، سيد حسن مدرسنطقي كرد كه مجلس به آن بزرگي به هم خورد و نطق به هواداريقانون اساسي و بر ضد خيال ناصرالملك شد.»
۲ ـ مدرس و وارستگي
در باب ساده زيستي و وارستگي شهيد مدرس ميتوان به عبارتزير استناد كرد.
دكتر ميلسپو، مستشار ماليه و رئيس خزانهداري كه در سال 1301در استخدام دولت ايران بوده پس از خاتمة خدمت خود در ايراندرباره مدرس چنين نوشته است:
«پيشواي شهير علماي مجلس مدرس است... اين صفت مدرسزبانزد خاص و عام است كه به پول اعتنايي ندارد و در يك خانةساده كه باغچه خالي از زمين نيز دارد و اثاثيه آن عبارت از حصيرو كتاب و نيمكت است زندگي كردهاند داراي لباس سبك قديمايران. ... شخص خارجي كه مدرس را ملاقات ميكند بياختيار ازسادگي و وارستگي و قريحه حساس او متأثر ميشود.»
۳ـ مدرس و وطنخواهي بر پايه تفكر ديني
مدرس كسي است كه در زندگاني اجتماعي و سياسي ايران عصرقاجار و پهلوي اوّل، نقش مهمّي داشته است. او وطنخواهي است كههمه چيز خود را براي دو چيز (اسلام و وطن) ميدهد و هدفي جزعظمت و حفظ اسلام و آزادي انسانها ندارد. او ميگويد:
«بنده شخصاً بنا را بر اين گذاشتم كه دو چيز را مطمح نظر قراردهم: يكي خلاف قانونهايي كه به اصول قوانين مسلمه ميشود.يكي هم آن چيزهايي كه به سياست برميخورد و در آتيه و حاليهبه ضرر مملكت است.»
بدين ترتيب مشخص ميشود كه مدرس كسي است كه خدمت بهكشور و مردم را از وظايف انساني و شرعي خود ميداند و اين امرياست كه از زندگي 69 ساله او به خوبي آشكار است. مدرس 69 سالزندگي كرد و سراسر حيات او مملّو از ابعاد گسترده سياسي ـ فرهنگيو علمي و اصولاً نوآوريهاي خارقالعادهاي است. به طوري كهمبارزات سياسي او، جز دريچة كوچكي از كاخ عظيم حيات او نيستو مبارزه با رضاخان از كوچكترين كارهاي تاريخي اوست.
بايد توجه داشت كه زندگي و حيات هر ملت، به وجود مردانمبارز و از جانگذشتهاي وابسته است كه غالباً پرچمدار آزادي ومجري حق و عدالتند و مدرس از جمله مردان مبارزي است كه زندگيمملّو از مبارزات و مجاهدات او را كمتر عالم و مجتهدي به منصهظهور رسانده است. همانطور كه مرحوم آيةا... مرعشي نجفي(ره)ميگويند:
«مرحوم آيةاللّه شهيد آقاي مدرس در عالم اسلام كار ميكردند كهجز از عهده ائمهاطهار از هيچعالم و مجتهدي در تاريخ اسلام برنيامده و نميآيد. زندگي او عليوار(ع) و شهادتش كاملاً شبيه امامصادق(ع) بود. مدرس ثابت كرد كه تاريخ زندگي ائمه ما كاملاً باحقيقت وفق ميدهد.»
كتاب زندگي اين بزرگ مرد تاريخي ايران بدينگونه به پايانرسيد كه در بهمن ماه 1307 بود كه مدرس تبعيد شده و ديگر صدايآزاديخواهي او در تهران شنيده نميشد و پس از ده سال تبعيد وزنداني در «خواف» سرانجام در سال 1317 در ترشيز (كاشمر فعلي)به شهادت رسيد.
اینجانب (م ) محمودزاده دانشجوی رشته روابط عمومی ساکن استان آذربایجان غربی شهرشتان چایپاره هستم علاقه زیادی به این رشته دارم از تمام اساتیدم مخصوصآ استادان گرامیم (آقای :زاهدی)(آقای :بهرامیان )(آقای :فداکار )و آقای محمدپور نهایت تشکر و قدردانی را دارم. از جناب آقای دکتر عباسیان هم نهایت تشکر را دارم که ما را در تمام مراحل یاری میکنن.